عضويت در وبلاگ
منوي اصلي
صفحه نخست
پست الکترونيک
آرشيو مطالب
فهرست مطالب وبلاگ
پروفايل
موضوعات
اضافات

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 113
بازدید ماه : 757
بازدید کل : 162800
تعداد مطالب : 231
تعداد نظرات : 81
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


آخرين مطالب
طراح قالب

Template By: NazTarin.Com





تبليغات

خالی از هرگونه انگیزه!

                           

همیشه انگیزه مسخره بود توذهنم. یعنی اونقدر ها که باید بهش اعتنا نمی کردم. می گفتم همیشه واسه زندگی یه هدف و انگیزه ای هست. اما تو این روزا به این باور رسیدم که واقعا گاهی خالی می شی. خالی از هرگونه هدف و امیدی واسه زندگی. هیچ انگیزه ای برات وجود نداره که قدم برداری واسه هر کاری. مثل جنازه فقط افتادم تو رختخوابم و به چیزای الکی فکر می کنم. به گذشته که چقدر پر نشاط می رفتم دنبال کارام و ...  اما الان نه کسی واسم تو زندگی انگیزه ایجاد می کنه و نه چیزی! خالی خالی. فیلم فاصله ها هم تموم شد. حداقل اون انگیزه شب هام بود تو این مدت. حوصله فیلم های ماه رمضونم ندارم. فکر کنم تو هم اگه یه کم دیگه به خوندن نوشته هام ادامه بدی بی انگیزه شی. به خاطر این همه انرژی منفی که دارم انتقال میدم. جان خودت خواستی نظر بزاری نصیحتم نکن. مرسی!



پی نوشت: گل نازم تو با من مهربون باش، مث چشم هات گل رنگین کمون باش، اسیر باد و بارونم شب و روز، گل این باغ بی نام و نشون باش، من عاشقی دل خونم، شکسته ای محزونم، پناه این دل بی آشیون باش، دلم تنگه تو با من مهربون باش... ای خدا شکرت.

گل ناز آسمونم بی ستاره است، مثل ابر ها دل من پاره پاره است، دوباره عطر تو پیچیده در باد!

فارس چت را در گوگل محبوب کنید

[+] نوشته شده توسط گلبرگ و مهدی در پنج شنبه 9 تير 1390برچسب:, در ساعت 13:36 | |
وقتی تو اومدی کسی تورو ندید!

                                        

وقتی اومدی کسی تورو ندید اما من دیدمت 
کسی تو رو حس نکرد ولی من باهمه وجودم حست کردم 
همیشه دلم می خواهد برات شعر بنویسم 
عاشق باشم و دلتنگ نمی ذاره نذاشته
همین خورده ریزی که اسمش زندگی
مسافر غریب من جاده زندگیت کجاست 
بگو که مقصد دلت تو خونه فرشته هاست
چه قصه ها گفتی برام از روزگار نالوتی
گفتی دیگه خسته شدم از عشقهای دروغکی
سفر یه جور شکایت به خنده های دیگران
چقدر دلم خسته اس کنار من بمون
حرفهای من هنوز ناتمام تا نگاه می کنم وقت رفتن است



باز هم همون حکایت همیشگی
پیش از اونکه با خبر بشم لحظه عظیمت تو ناگزیر میشه
تو کوله بار خستگی که پر شده از خاطره
یه قلبی هست که می شکنه
بهت میگه یه حس کور که از این بیچاره دل بکن
دیو فریب سرنوشت می خواهد تو رو جدا کنه 
یکی میگه کاشکی نره منم میگم خدا کنه خدا کنه خدا کنه

  •  

فارس چت را در گوگل محبوب کنید

[+] نوشته شده توسط گلبرگ و مهدی در پنج شنبه 9 تير 1390برچسب:, در ساعت 13:35 | |
عشق و علاقه از زبان دیگران

                     

 

شکسپیر: اگر کسی را دوست داری رهایش کن سوی تو برگشت از آن توست و اگر برنگشت از اول برای تو نبوده.

ویکتور هوگو:کسی رو که دوستش داری هر چند وقت یه بار بهش یادآوری کن که او را دوست داری!!!!!!!!!!!

دانشجوی زیست شناسی : اگر کسی را دوست داری ، به حال خود رهایش کن ... او تکامل خواهد یافت.

دانشجوی آمار: اگر کسی را دوست داری ، به حال خود رهایش کن ... اگر دوستت داشته باشد، احتمال برگشتنش زیاد است و اگر نه احتمال ایجاد یک رابطه مجدد غیر ممکن است.


دانشجوی فیزیک: اگر کسی را دوست داری ، به حال خود رهایش کن ...اگر برگشت ، به خاطر قانون جاذبه است و اگر نه یا اصطکاک بیشتر از انرژی بوده و یا زاویه برخورد میان دو شیء با زاویه صحیح هماهنگ نبوده است.

دانشجوی حسابداری: اگر کسی را دوست داری ، به حال خود رهایش کن ... اگر برگشت ، رسید انبار صادر کن و اگر نه ، برایش اعلامیه بدهکار بفرست.

دانشجوی ریاضی: اگر کسی را دوست داری، به حال خود رهایش کن ... اگر برگشت ، طبق قانون 2=1+1 عمل کرده و اگر نه در عدد صفر ضربش کن


دانشجوی کامپیوتر: اگر کسی را دوست داری، به حال خود رهایش کن ... اگر برگشت ، از دستور کپی - پیست استفاده کن و اگر نه بهتر است که Delete اش کنی.

دانشجوی خوشبین: اگر کسی را دوست داری، به حال خود رهایش کن... نگران نباش بر می گردد.

دانشجوی عجول: اگر کسی را دوست داری، به حال خود رهایش کن .... اگر در مدت زمانی معین برنگشت فراموشش کن.
علاقه، عشق، دوست داشتن، گل

دانشجوی شکاک: اگر کسی را دوست داری، به حال خود رهایش کن ....اگر برگشت، از او بپرس " چرا "؟

دانشجوی صبور: اگر کسی را دوست داری، به حال خود رهایش کن ....اگر برنگشت، منتظرش بمان تا برگردد.

دانشجوی رشته صنایع: اگر کسی را دوست داری، به حال خود رهایش کن ...اگر برگشت ، باز هم به حال خود رهایش کن این کار را مرتب تکرار کن...

 

فارس چت را در گوگل محبوب کنید

[+] نوشته شده توسط گلبرگ و مهدی در پنج شنبه 9 تير 1390برچسب:, در ساعت 13:20 | |
با یک شکلات شروع شد

                             

من يک شکلات گذاشتم توي دستش .او يک شکلات گذاشت توي دستم .
من بچه بودم . او هم بچه بود. سرم را بالا کردم او هم سرش را بالا کرد . ديد که مرا ميشناسد .
خنديدم . گفت :« دوستيم ؟ »
گفتم : «دوست دوست »
گفت : « تا کجا؟‌»
گفتم : دوستي که « تا » ندارد !.
گفت : « تا مرگ ! »
خنديدم و گفتم : « گفتم که تا ندارد ! »
گفت : « باشد ، تا پس از مرگ !‌»‌
گفتم :‌« نه نه نه ، تا ندارد »

گفت :‌« قبول تا آنجا که همه زنده ميشوند‌،‌يعني زندگي پس از مرگ . باز با هم دوستيم . تا بهشت تا جهنم ، تا هر کجا که باشد من و تو با هم دوستيم.»
خنديدم گفتم :« تو برايش تا هر کجا که دلت ميخواهد يک «تاا» بگذار . اصلا يک تا بکش از يک سر اين دنيا تا سر آن دنيا . اما من اصلا تا نميگذارم .»
نگاهم کرد .نگاهش کردم . باور نميکرد . مي دانستم او ميخواست حتما دوستي مان تا داشته باشد .
دوستي بدون تا را نميفهميد.
گفت:« بيا براي دوستيمان یک نشانه بگذاريم .»
گفتم : « باشد تو بگذار .» گفت :‌« شکلات .هر بار که همديگر را مي بينيم يک شکلات مال تو يکي مال من . باشد ؟ »
گفتم :« باشد .»
هر بار يک شکلات ميگذاشتم توي دستش . او هم يک شکلات توي دست من . باز همديگر را نگاه ميکرديم يعني که دوستيم .
دوست دوست .
من تندي شکلاتم را باز ميکردم و ميگذاشتم توي دهانم و تند تند آن را ميمکيدم .
ميگفت : « شکمو ، تو دوست شکموئي هستي »
و شکلاتش را ميگذاشت توي صندوق کوچولوي قشنگي .
ميگفتم :«‌بخورش ! » ميگفت :« تمام ميشود . ميخواهم تمام نشود . براي هميشه بماند .»
صندوقش پر از شکلات شده بود .
هيچ کدامش را نميخورد . من همه اش را خورده بودم .
گفتم :‌«‌اگر يک روز شکلاتهايت را مورچه ها بخورند يا کرمها . آنوقت چکار ميکني ؟ »
گفت :« مواظبشان هستم . » ميگفت ميخواهم نگهشان دارم تا وقتي دوست هستيم و من شکلات را ميگذاشتم توي دهانم
و ميگفتم : « نه نه نه تا ندارد . دوستي که تا ندارد . »

يک سال . دو سال . چهار سال . هفت سال . ده سال . بيست سال شده است او بزرگ شده است
من بزرگ شده ام . من همه شکلات ها را خورده ام . او همه شکلات ها را نگه داشته است .
او آمده امشب تا خداحافظي کند .
ميخواهد برود . برود آن دور دورها ..
ميگويد :‌«‌ميروم اما زود برميگردم »
من ميدانم . ميرود و برنميگردد . يادش رفت شکلات را به من بدهد .
من يادم نرفت .
يک شکلات گذاشتم کف دستش گفتم :‌«‌اين براي خوردن . »
و يک شکلات هم گذاشتم کف آن دستش و گفتم :‌« اين هم آخرين شکلات براي صندوق کوچکت » .
يادش رفته بود که صندوقي دارد براي شکلاتهايش . هر دو را خورد و خنديدم .
ميدانستم دوستي من « تا» ندارد .ميدانستم دوستي او « تا » دارد .
مثل هميشه .
خوب شد همه شکلاتهايم را خوردم . اما او هيچ کدامشان را نخورد .
حالا با يک صندوق پر از شکلات چه خواهد کرد ؟! ...

  •  

فارس چت را در گوگل محبوب کنید

[+] نوشته شده توسط گلبرگ و مهدی در پنج شنبه 9 تير 1390برچسب:, در ساعت 13:15 | |
10 جمله کوتاه عاشقانه!

                      

 نقاش نیستم ! اما تمام لحظه های بی تو بودن را درد میکشم .

 ای که یادت بهترین مفهوم بیداریست / عطر یادت تا ابد در خاطرم جاریست .

 دلم اعدام عشق است به دار قلب خاموشت / بدان تا لحظه ی مردن نخواهم کرد فراموشت .

 اگه عشقم حقیره ، اگه جسمم کویره ، اگه همیشه تنهام ، اگه خالیه دستام ، برای تو عاشق ترین عاشق دنیام .



 با یاد چشمهای تو خوب است خواب من / از ابرها کناره بگیر آفتاب من / چشم تو را کجای جهان جستجو کنم / پایان بده به تب و تاب بی حساب من .

 میان چشم تو ییلاق کردم / در عشق تو خودم را چاق کردم / از این پس بی تو مفهومی ندارم / دلم را بر دلت سنجاق کردم .

 از بس که درون سینه تنها مانده / درمانده ام از دست دل وامانده / در داخل سینه درد شیرینی هست / آیا دل من پیش شما جا مانده ؟

 اینقدر خیالهای بیهوده نباف / ماییم و دو خط رباعی و یک دل صاف / در آیینه ی دلم به جز عکس تو نیست / شک داری اگر ، بیا دلم را بشکاف .

+ اوج نیاز قلب من در به در نگاهته / آرامش درون من دیدن روی ماهته .

مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد / نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد / عالم از ناله ی عشاق مبادا خالی / که خوش آهنگ و فرح بخش هوایی دارد .

پی نوشت: اس سزاوار محبت، ای تو خوب بی نهایت، همه ذرات وجودم، به وجودت کرده عادت، به خدا دوست داشتن تو، هم یه عشقه هم عبادت!

  •  

فارس چت را در گوگل محبوب کنید

[+] نوشته شده توسط گلبرگ و مهدی در پنج شنبه 9 تير 1390برچسب:, در ساعت 13:12 | |
وقتی تو نیستی...

                              

وقتی تو نیستی
نه هست های ما چونان که بایدند
نه باید ها
مثل همیشه آخر حرفم و حرف آخرم را با بغض میخوانم
عمریست لبخند های لاغر خود را در دل ذخیره میکنمباشد برای روز مبادا
اما در صفحه های تقویم
روزی به نام روز مبادا نیست
آن روز هرچه باشد
روزی شبیه دیروز
روزی شبیه فردا
روزی درست مثل همین روزهای ماست
اما کسی چه میداند
شاید امروز نیز روز مبادا باشد



وقتی تو نیستی
نه هست های ما چونان که بایدند
نه باید ها
هر روز بی تو روز مباداست
آیینه ها در چشم ما چه جاذبه ای دارند
آیینه ها که دعوت دیدارند
دیدارهای کوتاه
از پشت هفت دیوار
دیوارهای صاف
دیوارهای شیشه ای شفاف
دیوارهای تو
دیوارهای من
دیوارهای فاصله بسیارند
آه..
دیوارهای تو همه آیینه اند
آیینه های من همه دیوارند

                                                                         
  •                                                                     

فارس چت را در گوگل محبوب کنید

[+] نوشته شده توسط گلبرگ و مهدی در پنج شنبه 9 تير 1390برچسب:, در ساعت 13:10 | |
میگن کلاغ ها خبرچین اند!

                             

میگن کلاغ ها خبرچین اند ، پس چرا خبر دلتنگی منو به تو نمیدن ؟

دلم را در غمت کردم ز هر ویرانه ویرانتر / چو دیدم دوست میدارد دلت دل های ویران را .

رادیات قلب من از عشق تو آمد به جوش ، گر نداری باورم بنگر به حال آمپرم !

همیشه هرجا که رفتم آخر جاده تو بودی / اون که با دلخستگی هایش دل به من داده تو بودی .



چه فرقی می کند من عاشق تو باشم یا تو عاشق من ، چه فرقی می کند رنگین کمان از کدام سمت آسمان آغاز می شود .

باید به عشق نیک اندیشه کنیم / شیرین و فرهاد بشیم ، عاشقی پیشه کنیم .

تقدیم به آنکه محبتش در خاطرم ، خاطرش در یادم و یادش در دلم زنده است .

چه دعایی کنمت بهتر از این ، که خدا پنجره ای رو به اطاقت باشد .

آنقدر عزیزی که وقتی در بهار قدم میزنی ، برگ درختان برای بوسیدن جای پایت انتظار پاییز را می کشند .

شبی دنبال معنایی برای دوست می گشتم / تو بالاتر ز هر معنا و من بیهوده می گشتم

  •  

فارس چت را در گوگل محبوب کنید

[+] نوشته شده توسط گلبرگ و مهدی در پنج شنبه 9 تير 1390برچسب:, در ساعت 13:7 | |
خالق من تویی!

                       

داغ یک عشق قدیم و 
اومدی زنده کردی
شهر خاموش دلم رو
تو پر آوازه کردی
آتش این عشق کهنه دیگه خاکستری بود
اومدی وقتی تو سینه، نفس آخریم بود

به عشق تو زنده بودم 
من و کشتی دوباره زنده کردی
دوست داشتم، دوستم داشتی
من و کشتی، دوباره زنده کردی



تا تو ای تنها بهانه واسه زنده بودنم
من به غیر از خوبی تو مگه حرفی می زنم
عشقت به من داد، عمر دوباره
معجزه با تو فرقی نداره
تو خالق من بعد از خدایی
در خلوت من تنها صدایی


رفته بود هرچی که داشتیم، دیگه از خاطر من
کهنه شد اسم قشنگت، میون دفتر من
من فراموش کرده بودم همه روزای خوب و
اومدی آفتابی کردی تن سرد غروب و
عشقت به من داد، عمره دوباره
 معجزه با تو فرقی نداره

فارس چت را در گوگل محبوب کنید

[+] نوشته شده توسط گلبرگ و مهدی در پنج شنبه 9 تير 1390برچسب:, در ساعت 13:5 | |
در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد!

                        

در کنج دلم عشق کسي خانه ندارد
کس جاي در اين خانه ويرانه ندارد

دل را به کف هر که دهم باز پس آرد
کس تاب نگهداري ديوانه ندارد

گفتم مه من از چه تو در دام نيفتي ؟
گفتا چه کنم دام شما دانه ندارد

در بزم جهان جز دل حسرت کش ما نيست
آن شمع که مي سوزد و پروانه ندارد



در انجمن عقل فروشان ننهم پاي
ديوانه سر صحبت فرزانه ندارد

تا چند کني قصه ی اسکند و دارا
ده روزه عمر اين همه افسانه ندارد

از شاه و گدا هر که در این میکده ره یافت
جز خون دل خویش به پیمانه ندارد

پی نوشت: تا الان آهنگ سنتی به این خوشکلی فکر نکنم شنیده بودم بابا! ای ول به سالار عقیلی با این آلبوم مایه ی نازش که واقعا قشنگه. امروز خواستم به یکی بگم دوستی با شما برام مایه ی افتخاره. گفتم مایع افتخاره. پنج دقیقه بعد دوزاریم افتاد. آخه تو چت بود. سوتی اینجوری داده بودی؟!  شاید خودشم بیاد این و بخونه الان... هه

  •  

فارس چت را در گوگل محبوب کنید

[+] نوشته شده توسط گلبرگ و مهدی در پنج شنبه 9 تير 1390برچسب:, در ساعت 13:1 | |
بخواب ای دختر آرام مهتاب

                  

     بخواب ای دختر آرام مهتاب                                    ببین گلهای میخک خسته هستند
                  تمام اشک هایم تا بخوابی                                     میان مخمل چشم شکستند
                  بخواب ای پونه باغ شکفتن                                     گل اندوه امشب زرد زردست
                  هوا را زرد کرده عطر پاییز                                        فضای پک ایوان سرد سردست
                  بخواب ای غنچه بی تاب احساس                            فضای شهر شب بو ها طلایی ست
                  بهار سبز عاشقها خزانست                                    خزان بی قراران بی وفایی ست
                  بخواب ای مرغ نا آرام دریا                                        گل آرامشم تنهای تنهاست
                  اگر امشب ز بی تابی نخوابی                                 دلم تا صبح در چنگال غم هاست
                  بخواب ای شبنم نیلوفر دل                                     دو چشمان تو رنگ موج دریاست
                  میان کوچه های زندگانی                                       گل شادی فقط در باغ رویاست
                  بخواب ای هدیه ناز سپیده                                     که دنیا یک گذرگاه عجیب است 
                  همیشه نغمه مرغان عاشق                                   پر از یک حس نمناک و غریب است
                  بخواب ای برگ تبدار شقایق                                   بدان عاشق همیشه ارغوانی ست
                  همین حالا کنار بستری سرد                                   دلی در آرزوی مهربانی ست
                  بخواب ای لذت سرشار پرواز                                    فضای قلب شب بو ها بهاری است
                  پرستو هم نمی ماند به بک شهر                            همیشه هجرتش از بی قراری است



                  بخواب ای بوته ناز گل سرخ                                     تمام شاخه ها از غم خمیدند
                  تمام کودکان در خواب نوشین                                  به اوج آرزوهاشان رسیدند
                  بخواب ای یادگار شهر رویا                                       که اشکم گونه ها را سرخ و تر کرد
                  شبی مثل همین شب توی پایزز                             دلم به غربت یاسی سفر کرد
                  بخواب ای راز سبز آرزویم                                        علاج درد پیچک ها رهایی ست
                  اگر دیدی گلی می لرزد از اشک                              بدان اندوهش از رنج جدایی است
                  بخواب ای آشنا با خلوت شب                                 دلم در آرزویش تنگ تنگ است
                  نمی دانی که او وقتی بیاید                                     بلور اشکهایم چه قشنگ است
                  بخواب ای آفتاب بی غروبم                                      شب تنهایی دل ها درازست
                  دعایت می کنم هر شب همین وقت                          که درهای دعا تا صبح بازست

فارس چت را در گوگل محبوب کنید

[+] نوشته شده توسط گلبرگ و مهدی در پنج شنبه 9 تير 1390برچسب:, در ساعت 12:59 | |
صفحه قبل 1 ... 4 5 6 7 8 ... 24 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به کلبه آرزوهای من و عشقم خوش آمدید
آرشيو
تير 1391
آذر 1390
شهريور 1390
تير 1390
آمار
روز بخير كاربر مهمان!
آمار بازديدها:
افراد آنلاين:
تعداد بازديدها:

مدير سايت :
گلبرگ و مهدی
لينكستان
دانلود نرم افزار های پرتابل
بهشت خزر
بهترین چت روم فارسی ایرانی
بی کران این دریا
ستاره جنوب
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان به یک آغوش گرم برای فراموش کردن سرمای زندگی نیازمندیم و آدرس golbargstan.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





فال حافظ

قالب هاي نازترين

جوک و اس ام اس

زيباترين سايت ايراني

جديد ترين سايت عکس

نازترين عکسهاي ايراني

بهترين سرويس وبلاگ دهي

وبلاگ دهي LoxBlog.Com


لينكدوني

کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس

آرشيو پيوندهاي روزانه


CopyRight| 2009 , golbargstan.LoxBlog.com , All Rights Reserved
Powered By Blogfa | Template By: LoxBlog.Com